تحریک محترم طالبان از بدو ایجادش در بستر سیاسی افغانستان به یک سلسله تناقضات فکری مواجه می باشد که نوعیت و شدت آن تناقضات باعث تسریع وحتی تعمیم فتنه میگردد
1. تحریک طالبان خود را به همقطاران در سطح قاعده،  منحیث رهبری تحقق شریعت در جامعه،  معرفی می کنند و قاعده را ملزم قطعی به اوامر رهبری میدانند.

 این شیوه رهبری یک شیوه استبدادی بوده و باعث ظلم و استبداد میگردد وبمثابه زبون ساختن علم و فرهنگ است. طالبان که خود را طالب علم میدانند باید مشعر باشند که در فضای علمی یعنی کسب علوم دینی ضرورت ان میرود که بحث و گفتگو در مسایل صورت گیرد. یعنی طرح مسایل و جواب به مسایل تا شبهه از میان برداشته شود، یک امر اجتناب ناپذیر است . اکثر موارد کسب دانش طالبان روی یک سلسله تخصص های فقهی می چرخد که بدون طرح سوال و مسئله قابل یاد گیری نیستند.
2 .طالبان اخلاقا خود را صرف طالب علم میدانند و ابراز میدارند که درپی قدرت نیستند، درحالیکه ساختار مستور رهبری انها قدرت سیاسی را طلبگار است. یعنی همه کوشش و تلاش انها برای تسلط به قدرت سیاسی است. اینجا تناقض اول میان هویت و هدف بمیان امده است که اگر رفع نگردد ، فتنه را در جامعه بیشتر اشاعه می بخشد.
3 . طالبان خواستگار امارت اسلامی می باشند. درحالیکه افغانستان در سطح جهانی منحیث دولت ملی مطرح است. دولت ملی با اعتقادات تشریعی امارت اسلامی در تضاد واقع میگردد. آنها تاکنون به رفع این تناقض،نه از طریق متون دینی و نه از طریق فتوا های قیاسی واجماعی پرداخته اند و در محدوده مسکوت مانده اند. اگر برای افغانستان امارت اسلامی را خواهان اند ، سرحدات  میان خطه های اسلامی مانند  ایران ، افغانستان ، ترکمنستان ،ازبکستان و پاکستان باید برداشته شود و حریم امارت اسلامی مرجع صدور احکام بالای سایر کشور های همسایه اسلامی گردد ، دراین حال نیز به تناقض مواجه می باشند.
4 . طالبان با سلطنت سعودی که رهبری روحانی جهان اسلام را از آن خود می پندارد ، چه نوع کنار امده میتوانند ، درصورتیکه امیر المومنین در افغانستان تشریف داشته باشد و پادشاه سعودی خود را پابند امر امیر المومنین نداند.
5 . ما منحیث افراد جامعه مسلمان افغانستان میدانیم که طالبان،ائتلاف سیاسی شمال( جمعیت اسلامی ،حزب وحدت، شوری نظار وسایر گروه های سیاسی) وحزب اسلامی از دیدگاه یک حکومت ملی،  جز ملت افغانستان شناخته میشوند. حالا طالبان باید اظهار کنند با رقبای سیاسی  خود، با عرضه کردن امارت اسلامی منحیث چارچوب حکومتداری چه معامله انجام می دهد، در صورتیکه به جوانان و قاعده خود می گوید، هر کسیکه از امر امیرالمومنین بغاوت کند ،مفسد و مباح الدم است
این تناقض بزرگترین فتنه سیاسی واجتماعی را در قبال ملت افغانستان بدنبال دارد.
6 . طالبان از یک سو در معاملات سیاسی خود در سطح جهانی،  خود را حایز لیاقت رهبری  یک دولت ملی میدانند، یعنی قرار داد های بین الملی ، ارج گذاشتن به سرحدات سایر کشور ها ، سفارت خانه ها ، رفت و امد های شهروندان سایر کشور ها را از طریق پاسپورت و ویزه محترم می شمارند واما ازجانب دیگر دعوای دولت اسلامی و یا امارت اسلامی را دارند که این تناقض برای منافع ملی افغانستان صدمات دراز مدت وارد می سازد اصل استقلال و آزادی کشور را مورد سوال واقع می سازد.
7 طالبان به رای مردم یعنی اکثریت معتقد نیستند.پس معامله انها بارقبای سیاسی انها قابل اطمینان واعتماد نیست.این چنین روش تناقض دیگر دراصل اخوت وشوری رابمیان اورده است. برای رفع این شبهه درکردارسیاسی خود پیشنهادهم ندار ند.
بنابرین ، باتوجه به این تناقضات تحریک محترم طالبان،  از نقطه نظر نفوذ اجتماعی و سیاسی،  خود را به حاشیه می کشند و غیر از غلبه و سلطه نظامی کاری انجام داده نمی توانند. انچه مبرهن است این که هر غلبه نظامی خونریز است ، پس تحریک طالبان از خونریزی درمیان مردم هراسناک نیستند و انرا احتمالا احسن تلقی می کنند .
چون اکثر گروه های سیاسی در کشور اکنون خواهان تفاهم سیاسی می باشند و بمجرد ترک کردن عساکر اجانب خطه افغانستان را ، انها اظهار نموده اند که بنوع از تفاهم میرسند و نوعیت تفاهم را انتخابات قلمداد نموده اند ، وچونکه تحریک طالبان به انتخابات معتقد نمی باشند و راه حل دیگر را بجز از غلبه نظامی معرفی نکرده اند ، پس میدانیم که آنها مایل به خونریزی اند. نتیجه اینکه تحریک طالبان به خونریزی برای استراد قدرت سیاسی مایلند و این نه تنها یک صدمه بزرگ برای منافع ملی افغانستان پنداشته میشود، بلکه اصل اخوت و برادری را میان شهروندان افغانستان نادیده میگیرد.

همچنان خاطر نشان می کنیم که  خودمحوری وخودپسندی که مایۀ تجرید افراد ،حرکتها وسازمانها شده میتواند، کم وبیش  در  حزب اسلامی ویا بکلام دیگر در سطح مدیریت سیاسی آنها رخنه نموده است ، طوریکه با تخاذ همچو سیاست ها در گذشته انتظارات ملت دررابطه به ایشان صدمه زده است و مضیقۀ فعلی که در بدنه حزب اسلامی جهت موقف گیری نسبت به اشتراک در انتخابات  ایجاد شده است ، از همان خود محوری سخن می گوید و مقام شامخ حزب اسلامی را که مدعی ان می باشند در بین ملت بیرنگ ساخته است.

دست آورد دولت تحت الحمایه و حمایه شده جهان غرب ، که هم خود ازاین دولت ونظام متنفراند وهم ملت افغان به آن منحیث یک بدیدۀ ناگوار  حتی نفرت انگیز مینگرند،  ایجاب مینماید که همه گروه های سیاسی کشور بالخصوس سه بخش مطرح آن  درپهلوی انتخابات ، اصل آتش بس وپروسۀ صلح را با اعتمادوتفاهم ملی عملآ دنبال  نمایند، وهمه از تناقضات و خودمحوری به همسوئی و تفاهم رجوع کنند و برای صلح ورفع بحران کشور ازطریق سازمان ملل متحد،  ،کشورهای منطقه وکنفرانس اسلامی با هم آهنگ نمودن نیروی ملی خود یک صفحۀ جدید را در تاریخ کشور ایجاد نمایند.

کمسیون صلح و آزادی برای افغانستان در همکاری نزدیک با حلقات سیاسی داخلی و خارجی حاضر است یک پلان همه جانبه صلح را که نتیجه کار دسته جمعی مدافعین صلح است در اختیار مخالفین مسلح بګذارد . واسلام

کمسیون صلح وآزادی برای افغانستان   10.03.2014

Door Guest